کمی شعر..کمی دلنوشته...بازسازی رویای شیرین من

امشب من و «بنان» و خدا گریه می کنیم

در اوج دیلمان و دعا گریه می کنیم

 

امشب خدا به حال من و بندگان خویش

ما هم به حال و روز خدا گریه می کنیم

 

با دفتری گذشته ی خود را ورق زنان

یک مشت شبه خاطره را گریه می کنیم

 

باران گرفته شهر پر از ضجه ی خداست

ما هم شبیه پنجره ها گریه می کنیم

 

از درد برده ایم به نزد خدا گله

از دست کارهای خدا گریه می کنیم

 

گندیده هر چه گوش و کپک بسته هر چه چشم

امشب بدون این که صداگریه می کنیم


 

از صالح سجادی...


پنج شنبه 91/6/30 11:30 صبح |- سروش -| نظرات ()

ϰ-†нêmê§