کمی شعر..کمی دلنوشته...بازسازی رویای شیرین من

چشمن بانوی من به رنگ میشی است

با امواجی سبز در درونشان

چون رگه های سبز بر طلا

یاران ! چگونه است این

در این نه سال

بی آنکه دستم به دست او بخورد

من در اینجا پیر میشوم

او در آنجا

محبوب من،

که گردن بلورینت چین میخورد

ما هرگز پیر نخواهیم شد

زیرا که پیری

یعنی جز خود به کسی دل نبستن...


 

از ناظم حکمت شاعر بسیار معروف ترکی زبان...



پنج شنبه 92/6/21 3:55 عصر |- سروش -| نظرات ()

پابند کفشهای سیاه سفر نشو

یا دست کم بخاطر من دیرتر برو

 

دارم نگاه می کنم و حرص می خورم

امشب قشنگ تر شده ای - بیشتر نشو

 

کاری نکن که بشکنی امـ...ا شکسته ای

حالا شکستنی ترم از شاخه های مو

 

موضوع را عوض بکنیم از خودت بگو -

به به مبارک است :دل خوش - لباس نو

 

دارند سور و سات عروسی می آورند

از کوچه های سرد به آغوش گرم تو

...

هی پا به پا نکن که بگویم سفر به خیر

مجبور که نیستی بمانی ... 
ولی نرو

 


از مهدی فرجی....


پ.ن :این شعر واقعا من رو جذب خودش کرد...واقعا...

پ.ن : مهدی فرجی مثل همیشه عالی سروده بسیار با کار های این شاعر رابطه برقرار می کنم....

پ.ن : دکلمه ی این شعر هم موجود است که می تونید برای دریافتش به لینک زیر برید و از این بلاگ دریافتش کنید....

http://iraneaziz7000.blogfa.com/post/49



چهارشنبه 92/6/6 8:35 عصر |- سروش -| نظرات ()

آدمایی هستن که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم..
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده,راهشون رو کج میکنن  از یه طرف دیگه می رن که اون نپره...
اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن
اینا فرشتن...
تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه , اذیتشون نکنین...    تنهاشون نزارین , داغون می شن !!!
 
همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند..
مثل آن راننده تاکسی‌ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی....  آدم‌هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در
چشمشان می شوی، دستپاچه رو بر نمی‌گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.
آدم‌هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشون جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.
دوست هایی که بدون مناسبت  کادو می خرند،... مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.
آدم‌هایی که از سر چهار راه، نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.
آدم‌های پیامک‌های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم‌های پیامک‌های پُر مهر بی بهانه،
 حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.
آدم‌هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین، خط‌هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم
هیچ کس را تاب نمی آوردند.
آدم‌هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.
آدم‌هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند.
همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن
 

مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه‌ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشت‌هاش به دست‌هایت یک فشار کوچک می دهد… چیزی
شبیه یک بوسه
 
 
 وقتی از کنارشون رد میشی بوی عطرشون تو هوا مونده

وقتی باهاشون دست میدی دستت بوی عطرشونو گرفته

وقتی بارون میاد دستاشون رو به آسمونه

وقتی بهشون زنگ میزنی حتی وقتی که تازه خوابیدن با خوشرویی جواب میدنو میگن خوب شد زنگ زدی باید بلند میشدم

وقتی یه بچه میبینن  سرشار از شورو شوق میشن و باهاش شروع به  بازی کردن میکنن

تو حموم آواز میخونن

آره همین ها هستند که هم دنیا رو زیبا میکنن هم زندگی رو لذت بخش تر
دم همشون گرمه گرم

پ.ن :بسیار بسیار بسیار از این نوشته خوشم اومد...آفرین به نویسندش..
پ.ن :واقعا از این عکس خوشم میاد کلا نقاشی های رنگ روغن عالین
پ.ن : برگرفته از وبلاگ سالاد کلمات..

سه شنبه 92/6/5 7:53 عصر |- سروش -| نظرات ()

فقط تو میمونی با من

فقط تو می خندی زیبا

کنار من بخون امشب

هزارون قصه تا فردا

فقط تو می مونی با من

فقط تو می خندی زیبا

کنار من بمون امشب

که شب با تو بشه فردا

ای دختر شاه پریون، پاره ی تن،

بنشین و بخون از سر شب قصه ی من

خورشید منی، در دل کوه های بلند

در دلهره ی کوه بلند، گرم بخند.

فقط تو میمونی با من

فقط تو می خندی زیبا

کنار من بخون امشب

هزارون قصه تا فردا

ای در تن من

متن تمنا همه تو

ای در شب من

شاعر شیدا همه تو

خورشید منی

در دل کوه های بلند

در دلهره ی کوه بلند، گرم بخند

فقط تو می خندی با من

فقط تو می خونی زیبا

کنار من بخون امشب

هزارون قصه تا فردا

فقط تو می مونی با من

فقط تو می خندی زیبا

کنار من بمون امشب

که شب با تو بشه فردا

بسیار آهنگ زیباییه حتما پیشنهاد میکنم بگیرینش...


چهارشنبه 92/5/30 2:24 عصر |- سروش -| نظرات ()

گفتم «بدوم تا تو همه فاصله‌ها را»

تا زود‌تر از واقعه گویم گله‌ها را

 

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی

در من اثر سخت‌ترین زلزله‌ها را

 

پر نقش‌تر از فرش دلم بافته‌ای نیست

از بس که گره زد به گره حوصله‌ها را

 

ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم

وقت است بنوشیم از این پس بله‌ها را

 

بگذار ببینیم بر این جغد نشسته

یک بار دگر پر زدن چلچله‌ها را

 

یک بار هم‌ای عشق من از عقل میندیش 

بگذار که دل حل کند این مسئله‌ها را


پ.ن : واقعا این شعر محمد علی بهمنی رو دوست دارم..
پ.ن : در ضمن این شعر در تیتراز وضعیت سفید توسط آقای علیرضا قربانی عزیز هم خوانده شد...

جمعه 92/5/18 6:54 عصر |- سروش -| نظرات ()

ϰ-†нêmê§