گاهی اوقات..
آنچنان دلم برایت می گیرد...
که به زور می توانم بغضم را سراپا نگاه دارم....
اما بغض من شیطان است...
با قلقلک مرا از پای در می آورد..
و آن زمانست که بی مهابا خود را می شکند..
او چه میداند که با شکستنش مرا هم خرد می کند...
آنقدر خرد که گاهی نمی....
تو...
ا...
ن...
م...
جم....
له...
ام...
را...
...
ϰ-†нêmê§ |